خودشناسی یک سفر است!
در این مقاله می خوانید :
- نمودار مسیر خودشناسی
- شباهت مسیر خودشناسی به جاده چالوس!
- ذات سفر خودشناسی پر از ابهام است!
- در مسیر پرابهام خودشناسی چگونه باید حرکت کنیم؟
- آسمان جاده خودشناسی چه رنگی است؟
- شرط لازم برای ورود به مسیر خودشناسی!
شرط لازم برای ورود به مسیر خودشناسی!
فرض بگیرید در اثر خودشناسی که روی خود آغاز کرده اید به این نتیجه رسیده اید که میزان همدلی، شفقت و مهربانی شما در نسبت با اقوام و خویشاوندانتان پایین است و میخواهید این صفت را در خود تقویت کنید، آیا میتوانید برای این کار انتها و مقصدی تعیین کنید به طوری که بگویید آنجا نقطه انتهای مهربانی من نسبت به اقوام و خویشاوندان است؟ معلوم است که پاسخ خیر است، چون هر چقدر صفت مهربانی را در خود تقویت کنید، باز جا دارد که مهربانتر شوید. حتی کمی که در این فضا جلو بروید، اساسا معنای مهربانی هم در نگاه شما ممکن است تغییر کند و چیزی که تا دیروز شفقت میدانستید، امروز در اثر عمیق شدن در خودشناسی یک قضاوت غیرهمدلانه به حساب بیاورید که باعث رنجش روح و روان اطرافیان می شده است. خودشناسی یک نقطه نیست که انسان به آن برسد یا نرسد، بلکه مانند یک سفر میباشد که از نقطه شروعی آغاز شده و در میانه مسیر از ایستگاههای مختلفی با چالش ها و اقتضائات و ابهامات متفاوت عبور میکند. نقطه پایان این سفر هم یک نقطه مشخص نیست که بتوان برای آن یک مختصات دقیق تعیین کرد و شاید بتوان گفت که اساسا این سفر پایانی ندارد. در همین ابتدای نوشتار سعی داریم بگوییم که مسیر خودشناسی چنین مسیری میباشد که به میزانی که در آن جلو میروید نگاهتان به خود ، باورها و افکار، احساسات و انگیزه ها، ارتباطتان و خیلی موارد دیگر تغییر میکند.
نمودار مسیر خودشناسی
اگر بخواهیم بصورت شماتیک برای مسیر خودشناسی نموداری در نظر بگریم نمودار آن به شکل زیر خواهد بود:
توضیح نمودار این است که ما با شروع مسیر خودشناسی در هر مرحله به نوعی احساس ارتقا و رشد در خود میکنیم، اما این رشد در یک خط مستقیم نیست و بصورت مارپیچ میباشد، یعنی گاهی ممکن است حتی در موضوعات خودشناسی به نقطه اول برگردیم و دچار نوعی تردید در آن مفهوم شده و در آن دوباره عمیق شده و فکر کنیم. مثلا در همین مثال بالا ببینید، فرد ممکن است شروع کند به تمرین صفت همدلی و شفقت، ولی با کمی پیش روی در این موضوع دوباره موضوع شفقت را برای خود بازتعریف کند و شفقت متفاوتتری را از خود بروز دهد، چون که شفقت اول را خیلی اصیل و عمیق نمیداند. در اینجا او دوباره به نقطه اول بازگشت اما در سطحی بالاتر. معنای مارپیچی بودن مسیر خودشناسی دقیقا همین است.
شباهت مسیر خودشناسی به جاده چالوس!
برای اینکه دقیقتر متوجه بشویم چرا خودشناسی یک سفر است، اول باید معنی سفر را با هم بررسی کنیم. سفر در هر معنای آن چه مادی و چه معنوی، در هر حوزه ای که باشد یک مفهوم مشترک است که در آن به دنبال بهبود یک وضعیت هستیم. ما در زندگی وقتی سفر میکنیم که دنبال بهبود مولفه ای در زندگی خود باشیم و بعید است در شرایط غیر اضطراری سفری کنیم و هدفمان از آن این باشد که شرایط بدتر شود. همه از سفر دنبال یک کشف و به نحوی یک ارتقای جدید در زندگی هستند؛ ارتقای مالی، روحی، تفریحی، معنوی، علمی، اجتماعی و … انسان در سفر دنبال فراروی از شرایط موجود هست. در لغت نامه ها، سفر را به معنای طی مسافت ترجمه کرده اند. یعنی هر سفری با مسیری همراه است و اصلا معنای سفر در طی کردن این مسیر گنجانده شده است. به عبارتی سفر همان ورود در مسیر و طی کردن آن و رسیدن به مقصد است.
یک مثال خوب و ملموس برای مسیر خودشناسی، جاده تهران شمال از مسیر چالوس است، مسیری مارپیچ، همراه با تغییرات آب و هوایی در مسیر و البته چشم اندازی مه گرفته. کمی در همین مسیر دقت کنید، فرض بگیرید شما از تهران، قصد سفر به شمال کشور را دارید، خب آیا این سفر یکدفعه و ناگهانی اتفاق می افتد و یا باید ابتدا وارد مسیر و جاده شوید و آرام آرام با عبور از شهر و شلوغی های آن با فاصله گرفتن از مغازه ها و خانه ها و کوچه ها و خیابان ها، وقتی که محدوده شهر تمام شد، وارد کمربندی شده و پس از عبور از کنار کارخانه ها و کمی بعدتر زمین های خالی از سکنه و دامنه های کوه ها، تازه متوجه تغییرات آب و هوایی و شرجی شدن هوا و سبز شدن زمین و پوشش گیاهی شده و با دیدن خانه های متفاوت از شهر آرام آرام خود را در شمال بیابیم؟ بله معنای سفر خودشناسی این است که ما آرام آرام با ورود در این مسیر احساس تغییر شرایط را خواهیم داشت و به تدریج به نقطه مطلوب خواهیم رسید. پس تدریجی بودن و مرحله ای بودن و مارپیچ بودن ذات سفر خودشناسی است.
همه انسانها در طول زندگی خود خواسته یا ناخواسته وارد این سفر میشوند، اما اینکه با چه سرعتی و با چه کیفیتی این مسیر را طی می کنند، اصل مساله میباشد. انسان بالاخره در طول زندگیش به یک درک اولیه و حداقلی از خود، محیط و اطرافیانش میرسد و این مقدار از خودشناسی برای انسان ناگزیر است. او بالاخره با استفاده از آزمون و خطاهای مختلفی که در زندگی اش دارد به یک سری تجربه هایی میرسد که برایش مفید است و کار وی را راه می اندازد، اما در آکادمی راهی نو، منظورمان از خودشناسی چنین اطلاعاتی نیست، چرا که اولا زمان زیادی طول میکشد تا انسان بخواهد خودش یک چیز را تجربه کند؟ ثانیا هیچ تضمینی وجود ندارد که با این آزمون و خطا، انسان الزاما به یک نتیجه درست برسد؟ ثالثا اگر هم به فرض به این تجربه درست برسد، باید دید او برای این کار چقدر زحمت و هزینه داده است؟ حتی اگر او هم به این تجربه برسد، مسیر او قابلیت الگو برداری برای بقیه ندارد و یک تجربه کاملا شخصی میباشد که احتمالا برای شخص دیگر جواب ندهد. پس بهترین کار این است که خود انسان وارد این سفر خودشناسی شده و با کمترین هزینه ها بهترین دستاوردها و نتایج را بگیرد.
ذات سفر خودشناسی پر از ابهام است!
مسیر خودشناسی همواره مثل حرکت در مسیر مه آلودِ جاده چالوس، پر از ابهامات مختلف است. ابهام نوعی عدم قطعیت است که بر مبنای آن نمی توان یک عبارت مشخص یا گزاره ای دقیق یا آموزه ای ثابت، درباره آن موضوع ارایه داد، یا به عبارت دیگر نمیتوان بهطور قطعی با توجه به یک قاعده یا فرایند یا یک تعداد متناهی از مراحل، آن موضوع را تحلیل کرد، اما هر نظری که دربارهٔ آن داده میشود به نوعی درست میباشد. نمی خواهیم بگوییم که مسیر خودشناسی هیچ اصول و مبنای محکمی ندارد، اتفاقا این مسیر مرز بندی ها و مراحل مشخصی دارد، اما با این حال درون خود این مسیر ابهامات بسیاری وجود دارد.
یکی از این ابهامات، کمّی نبودن مقولات خودشناسی است، یعنی ما در این مسیر داریم در جاده ای به نام خود عمیق می شویم، جاده ای که کمّی نیست و اصولا ما با یک مفهوم غیرمادی به نام خود مواجه هستیم و خیلی نمی توانیم رابلطه علت و معلولی بین ورودی ها و خروجی هایمان در این مسیر برقرار کنیم. یکی دیگر از ابهامات، انباشته بودن تجربیات ما از خودمان است که بصورت ناخوداگاه در درون ما ذخیره شده است. بنا به نظر اساتید حوزه روان شناسی، سیستم ناهشیار انسان کاملا تیز و لیز و ریز است، تیز است یعنی اکثر ضربات و آسیب های وارده به روح و روان انسان از ناحیه ناهشیار انسان است، لیز است یعنی به راحتی از حیطه ی توجه و آگاهی می گریزند و در عین حال ریز هستند یعنی یه سختی قابل تشخیص هستندف همه این موارد باعث میشود که ورود در مسیر خودشناسی همراه با ابهامات بسیاری باشد که حرکت در این مسیر نیازمند تحمل ابهام است.
در مسیر پرابهام خودشناسی چگونه باید حرکت کنیم؟
حرکت در مسیری که ابهام دارد، نیاز به مهارتی به نام تحمل ابهام دارد؛
ما در یک مقاله مفصل به تفصیل درباره این موضوع صحبت کردیم، اما به طور مختصر تحمل ابهام یعنی مهارتی که کمک میکند در فضایی که قطعیت و وضوح بالا نیست، بتواتیم تاب آوری داشته باشیم. مواردی که تحمل ابهام ما را در مسیر خودشناسی بالا میبرد در ذیل اشاره کردیم:
1) صبوری و نداشتن عجله برای گرفتن نتیجه در طول مسیر
2) نداشتن قضاوت قبلی و همراه شدن با شرایط است یعنی مثل وقتی که روی اب غوطه ور میشویم باید با تمرین شناوری خود را در مسیر خودشناسی قرار دهیم
آسمان جاده خودشناسی چه رنگی است؟
ما در فضای زندگی دو ناحیه داریم، ناحیه روز و ناحیه شب. در واقع هرآنچه بیرون از ماست، ناحیه روز نامیده میشود از جمله آدمها، محیط و امکانات و … اما ناحیه ای دیگر هست که در آن فقط ما هستیم و دیگر هیچ چیزی وجود ندارد. یعنی در این محدوده فقط خودمان وجود داریم که منظور ما از خودشناسی و سفر خودشناسی ورود به این ناحیه است و سیر کردن درون آن تا به تدریج شرایط تغییر کند و به وضعیت مطلوبتری در زندگی برسیم.
پس شاید بتوان گفت اسمان جاده خودشناسی تاریک است و این مسیر در فضای باطنی و شب گونه باید آغاز شود.
اساسا سفر به درون یعنی سفر در جاده ای تاریک برای کشف خود. خود حقیقی ما در این موقعیت تاریک به فراموشی رفته است.
شرط لازم برای ورود به مسیر خودشناسی!
اولین شرط لازم برای ورود به مسیر خودشناسی، پذیرفتن مسئولیت تمام زندگی، یعنی پذیرش تمام آنچه درون زندگی ما از گذشته تا به حال وجود داشته است. از چهره و اندام خودمان گرفته تا محل تولد و روابط خانوادگی تا مشکلات و رنج هایمان و … این پذیرش هم نشانه هایی دارد که مهمترین آن نداشتن غُر و شکوه از زندگی است. غر زدن توجه انسان را به بیرون پیوند میزند و ما را از مسیر خودشناسی غافل میکند.
در واقع کسی که دائما در زندگی خودش، آشکار یا پنهان غر میزند، دلایل مشکلات خودش را یا بیرون از خود میداند و یا از درون خود. اگر علت بوجود آمدن مشکلات بیرون از خود اوست پس او تسلط و کنترلی روی این مساله ندارد و غر زدن او در اینجا به معنای تلاش برای تغییر چیزی هست که دست او نیست و اگر علت بوجود آمدن مشکلات درون خود اوست اینجا غر زدن به معنای عدم مسئولیت پذیری است.
دیدگاهتان را بنویسید